خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازداشت کردن
2 . (داخل) آوردن
3 . تصویب کردن
[فعل]
to bring in
/brɪŋ ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: brought in]
[گذشته: brought in]
[گذشته کامل: brought in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بازداشت کردن
(برای بازجویی) به اداره پلیس بردن
1.Two men were brought in for questioning.
1. دو مرد برای بازجویی بازداشت شدند.
2
(داخل) آوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وارد کردن
1.Could you bring in the groceries?
1. مواد غذایی (خریداریشده) را داخل میآوری؟
3
تصویب کردن
1.They want to bring in a bill to limit arms exports.
1. آنها میخواهند لایحهای برای محدودکردن صادرات اسلحه تصویب کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bring home to
bring home the bacon
bring forward
bring forth
bring down
bring it on
bring off
bring on
bring out
bring owls to athens
کلمات نزدیک
bring home the bacon
bring forward
bring down
bring back fond memories
bring back
bring off
bring on
bring out
bring out the best in someone
bring stability
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان