خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اثر برنزی
2 . برنز (فلز)
[اسم]
bronze
/brɑːnz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اثر برنزی
a fine collection of bronzes
مجموعهای باارزش از آثار برنزی
2
برنز (فلز)
برنزی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برنز
مفرغی
مفرغ
a bronze medal
مدال برنزی
تصاویر
کلمات نزدیک
bronco
bronchus
bronchitis
bronchiole
bronchial
bronze medal
bronzed
brooch
brood
brood mare
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان