خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جستهگریخته خواندن
2 . جستوجو کردن (در اینترنت و...)
3 . گشت زدن (در مغازه بدون خرید کردن)
[فعل]
to browse
/braʊz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: browsed]
[گذشته: browsed]
[گذشته کامل: browsed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جستهگریخته خواندن
نگاهی انداختن
مترادف و متضاد
scan
skim
1.I was browsing through some magazines.
1. من داشتم جستهگریخته چند تا مجله میخواندم.
2
جستوجو کردن (در اینترنت و...)
1.I can use my phone to browse the Internet.
1. میتوانم از موبایلم برای جستوجو کردن در اینترنت استفاده کنم.
3
گشت زدن (در مغازه بدون خرید کردن)
نگاه کردن، گشتی زدن
مترادف و متضاد
browse around
tourists browsing the boutiques and souvenir stalls
توریستها در حال گشت زدن در بوتیکها و دکههای سوغاتی (فروشی)
تصاویر
کلمات نزدیک
brownish tinge
brownish
browning
brownie points
brownie
browser
browsing the internet
brrr
bruce
bruin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان