خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بودجه
2 . بودجه اختصاص دادن
3 . ارزان
[اسم]
budget
/ˈbʌʤɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بودجه
هزینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بودجه
مایه
specialized
مترادف و متضاد
expenditure
financial plan
budget for something
بودجه (برای) چیزی
The budget for photography has been cut.
بودجه (برای) عکاسی کاهش یافته است.
an annual/monthly/weekly budget
بودجه سالانه/ماهانه/هفتگی
The organization has an annual budget of $24 million.
(آن) سازمان بودجه سالانه 24 میلیون دلاری دارد [آن سازمان سالانه 24 میلیون دلار بودجه دارد].
the defense/education ... budget
بودجه دفاعی/تحصیلی و...
We had to make cuts in the defense budget.
ما مجبور شدیم بودجه دفاعی [نظامی] را کاهش دهیم.
budget cuts
کاهش بودجه
[فعل]
to budget
/ˈbʌʤɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: budgeted]
[گذشته: budgeted]
[گذشته کامل: budgeted]
صرف فعل
2
بودجه اختصاص دادن
برآورد هزینه کردن
specialized
مترادف و متضاد
allocate
assign
designate
estimate
schedule
1.If we budget carefully we'll be able to afford the trip.
1. اگر به دقت برآورد هزینه کنیم، میتوانیم از پس هزینههای سفر بربیاییم.
to budget for something/somebody
برای چیزی/کسی بودجه اختصاص دادن
I've budgeted for two new members of staff.
من برای (افزودن) دو عضو جدید به پرسنل، بودجه اختصاص دادهام.
to budget an amount for something
مبلغی برای چیزی بودجه اختصاص دادن
Ten million francs has been budgeted for the project.
ده میلیون فرانک برای (این) پروژه اختصاص داده شده است.
[صفت]
budget
/ˈbʌʤɪt/
غیرقابل مقایسه
3
ارزان
مقرون به صرفه، اقتصادی
a budget flight/hotel
یک پرواز/هتل ارزان
[عبارات مرتبط]
budgeting
1. بودجهبندی
budgetary
2. بودجهای
budget travel
3. مسافرت ارزان
budget squeeze
4. کاهش بودجه
تصاویر
کلمات نزدیک
budgerigar
budge
buddy movie
buddy
budding
budget squeeze
budget travel
budgetary
budgeting
budgie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان