خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شناور
2 . سرزنده
3 . پررونق
[صفت]
buoyant
/ˈbɔɪənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more buoyant]
[حالت عالی: most buoyant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شناور
دارای خاصیت روی آب ماندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شناور
1.The boat bobbed like a cork on the waves: light and buoyant.
1. قایق مانند یک چوب پنبه روی امواج بالا و پایین میشد: سبک و شناور.
2
سرزنده
شاد، خوش
1.They were all in buoyant mood.
1. آنها همه حال خوشی داشتند.
3
پررونق
شکوفا
a buoyant economy/market
اقتصاد/بازار پررونق
تصاویر
کلمات نزدیک
buoyancy
buoy up
buoy
bunyip
bunting
burbank
burble
burd
burden
burdensome
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان