خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دزدی
[اسم]
burglary
/ˈbɜːrɡləri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دزدی
سرقت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دزدی
دستبرد
سرقت
مترادف و متضاد
housebreaking
1.Audio equipment was stolen in a burglary at the mall.
1. تجهیزات صوتی طی یک دزدی در پاساژ دزدیده شد.
2.The youth was charged with three counts of burglary.
2. جوان به جرم سه دزدی متهم شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
burglarize
burglar alarm
burglar
burger
bureaucratic
burgle
burgoo
burgundy
burgundy wine
burial
کلمات نزدیک
burglarize
burglar alarm
burglar
burgh
burger joint
burgle
burgomaster
burgundy
burial
burial ground
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان