خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تقویت کردن
2 . پشتواره (معماری)
[فعل]
to buttress
/ˈbʌtrəs/
فعل ناگذر
[گذشته: buttressed]
[گذشته: buttressed]
[گذشته کامل: buttressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تقویت کردن
قوی کردن
مترادف و متضاد
reinforce
support
1.that government was buttressed by religious belief.
1. آن دولت با باور مذهبی تقویت شد.
[اسم]
buttress
/ˈbʌtrəs/
قابل شمارش
2
پشتواره (معماری)
پشت بند، شمع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پشتبند
مترادف و متضاد
support
1.The buttress supports the roof above the statues.
1. آن پشتواره سقف بالای مجسمه ها را نگه می دارد [محکم می کند].
تصاویر
کلمات نزدیک
buttonhole
buttoned
button-down collar
button one's lip
button mushroom
butty
butyl
buxom
buy
buy a gift
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان