خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باور داشتن
[فعل]
to buy into
/baɪ ˈɪntu/
فعل گذرا
[گذشته: bought into]
[گذشته: bought into]
[گذشته کامل: bought into]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باور داشتن
اعتقاد داشتن
informal
1.She had never bought into the idea that to be attractive you have to be thin.
1. او هیچوقت به این ایده که برای جذاب بودن باید لاغر بود، اعتقاد نداشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
buy at
buy a lemon
buy
buttonhole
button up
buy out
buy the farm
buy time
buy up
buyer
کلمات نزدیک
burn off
build on
bubble over
brush aside
fuck with
call around
fucked by the fickle finger of fate
fuckery
chase up
chat up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان