1 . باور داشتن
[فعل]

to buy into

/baɪ ˈɪntu/
فعل گذرا
[گذشته: bought into] [گذشته: bought into] [گذشته کامل: bought into]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باور داشتن اعتقاد داشتن

informal
  • 1.She had never bought into the idea that to be attractive you have to be thin.
    1. او هیچ‌وقت به این ایده که برای جذاب بودن باید لاغر بود، اعتقاد نداشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان