خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قناری
[اسم]
canary
/kəˈnɛri/
قابل شمارش
1
قناری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قناری
1.I like listening to the sound of my canary singing.
1. من دوست دارم به صدای آواز قناری ام گوش دهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
canard
canapé
canal boat
canal
canadian
canasta
canberra
cancel
canceled
cancellation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان