Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لغو کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cancel
/ˈkænsəl/
فعل گذرا
[گذشته: canceled]
[گذشته: canceled]
[گذشته کامل: canceled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لغو کردن
باطل کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باطل کردن
به هم زدن
لغو کردن
مترادف و متضاد
abandon
annul
call off
nullify
revoke
1.Because the first shipment contained defective parts, Mr. Zweben canceled the rest of the order.
1. چون محموله اول حاوی قطعات معیوب بود، آقای "زوبن" بقیه سفارش را لغو کرد.
2.Having found just the right man for the job, Captain Mellides canceled all further interviews.
2. وقتی که کاپیتان "ملیدس" فرد مناسبی را برای شغل مورد نظر پیدا کرد، تمام مصاحبههای دیگر را لغو کرد.
3.The stamp was only partially canceled.
3. تنها بخشی از تمبر باطل شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
canary-yellow
canary yellow
canary bird
canary
canape
cancel out
cancelation
canceled
cancer
candid
کلمات نزدیک
canberra
canasta
canary
canard
canapé
canceled
cancellation
cancelled
cancer
cancerous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان