[فعل]

to cancel

/ˈkænsəl/
فعل گذرا
[گذشته: canceled] [گذشته: canceled] [گذشته کامل: canceled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لغو کردن باطل کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: باطل کردن به هم زدن لغو کردن
مترادف و متضاد abandon annul call off nullify revoke
  • 1.Because the first shipment contained defective parts, Mr. Zweben canceled the rest of the order.
    1. چون محموله اول حاوی قطعات معیوب بود، آقای "زوبن" بقیه سفارش را لغو کرد.
  • 2.Having found just the right man for the job, Captain Mellides canceled all further interviews.
    2. وقتی که کاپیتان "ملیدس" فرد مناسبی را برای شغل مورد نظر پیدا کرد، تمام مصاحبه‌های دیگر را لغو کرد.
  • 3.The stamp was only partially canceled.
    3. تنها بخشی از تمبر باطل شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان