خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خازن
[اسم]
capacitor
/kəˈpæsɪtər/
قابل شمارش
1
خازن
انباره
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خازن
specialized
تصاویر
کلمات نزدیک
capacitance
capacious
capably
capable
capability
capacity
cape
caper
capercaillie
capillary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان