[صفت]

capable

/ˈkeɪpəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more capable] [حالت عالی: most capable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توانا بااستعداد، قادر

معادل ها در دیکشنری فارسی: باکفایت توانا قابل قادر لایق
مترادف و متضاد competent skilled incapable
  • 1.She was capable of great cruelty.
    1. او قادر به بی‌رحمی شدید بود.
  • 2.She's a very capable woman.
    2. او زن بسیار بااستعدادی است.
  • 3.We need to get an assistant who's capable and efficient.
    3. ما باید دستیاری استخدام کنیم که توانا و کارآمد باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان