1 . عملی کردن
[فعل]

to carry through

/ˈkæri θru/
فعل گذرا
[گذشته: carried through] [گذشته: carried through] [گذشته کامل: carried through]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عملی کردن پیش بردن

مترادف و متضاد complete a task follow through go through put into action
  • 1.The company carried through their plan to restructure all of their operations.
    1. شرکت برنامه شان را برای نوسازمان کردن تمام عملکردشان عملی کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان