خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گاو شیرده
[اسم]
cash cow
/kæʃ kaʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گاو شیرده
سود ده، پولساز
1.Johnson is the company's big client. He's our cash cow.
1. "جانسون" مشتری اصلی شرکت ماست. او (برای شرکت ما) مثل گاو شیرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
cash card
cash and carry
cash
casey
casement
cash crop
cash desk
cash dispenser
cash flow
cash in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان