خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غذا تهیه کردن
[فعل]
to cater
/ˈkeɪtər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: catered]
[گذشته: catered]
[گذشته کامل: catered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غذا تهیه کردن
آشپزی کردن
1.We hired a local chef to cater our parents' anniversary party.
1. ما یک سرآشپز استخدام کردیم تا غذای جشن سالگرد ازدواج والدینمان را تهیه کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
category
categorize
categorization
categorically
categorical
cater for
cater to
caterer
catering
caterpillar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان