خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باب میل بودن
2 . فراهم کردن چیزی برای کسی
[فعل]
to cater to
/ˈkeɪtər tu/
فعل گذرا
[گذشته: catered to]
[گذشته: catered to]
[گذشته کامل: catered to]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باب میل بودن
مطابق سلیقه بودن
1.They only publish novels which cater to the mass market.
1. آنها تنها رمانهایی منتشر میکنند که باب میل بازار انبوه [عموم مردم] است.
2
فراهم کردن چیزی برای کسی
یاری رساندن به، کمک کردن به
1.Bill was too sick to get out of bed, so his nurse catered to his needs.
1. "بیل" آنقدر مریض بود که نمیتوانست از تخت برخیزد، برای همین پرستار به او کمک کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cater for
cater
categorize
categorically
catechize
caterpillar
catfish
catgut
cathartidae
cathay
کلمات نزدیک
cater for
cater
category
categorize
categorization
caterer
catering
caterpillar
caterpillar track
caterwaul
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان