خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دیگ
[اسم]
cauldron
قابل شمارش
1
دیگ
قابلمه فلزی بزرگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاتیل
تصاویر
کلمات نزدیک
caul
caught with one's pants down
caught with one's hand in the cookie jar
caught short
caught dead
cauliflower
cauliflower cheese
cauliflower ears
caulk
causal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان