خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حسرت
[اسم]
chagrin
/ʃəˈɡrɪn/
غیرقابل شمارش
1
حسرت
اندوه، غصه، دلخوری
1.To her chagrin, neither of her sons became doctors.
1. او حسرت می خورد که هیچ یک از پسرانش دکتر نشدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaffinch
chaffer
chaff
chafe
chador
chai
chain
chain reaction
chain store
chain-smoke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان