خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استخوان گونه
[اسم]
cheekbone
/ˈʧikˌboʊn/
قابل شمارش
1
استخوان گونه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استخوان گونه
1.She has cute cheekbones.
1. او استخوان گونه بانمکی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cheek by jowl
cheek
cheddar
checkup
checkroom
cheekily
cheeky
cheep
cheer
cheer up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان