خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کودکی
[اسم]
childhood
/ˈtʃɑɪld.hʊd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کودکی
بچگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بچگی
خردی
دوران کودکی
طفولیت
کودکی
آب و گل
مترادف و متضاد
early years
youth
adulthood
old age
1.Childhood is not always a happy time.
1. کودکی همیشه دوران خوشی نیست.
2.She had an unhappy childhood.
2. او [دوران] کودکی غمگینی داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
childcare worker
childcare
childbirth
child safety car seat
child prodigy
childish
chile
chile hazel
chile nut
chilean
کلمات نزدیک
childe
childcare
childbirth
childbearing
child-bearing
childhood sweetheart
childish
childless
childlike
childminder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان