خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرد
[صفت]
chilly
/ˈʧɪli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: chillier]
[حالت عالی: chilliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرد
سوزدار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرد
مترادف و متضاد
cold
1.A chilly morning
1. صبحی سرد
2.I'm getting chilly.
2. دارد سردم میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
chillum
chillout
chillingly
chilling
chilli con carne
chime
chimera
chimerical
chimney
chimney pot
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان