1 . سرد
[صفت]

chilly

/ˈʧɪli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: chillier] [حالت عالی: chilliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرد سوزدار

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرد
مترادف و متضاد cold
  • 1.A chilly morning
    1. صبحی سرد
  • 2.I'm getting chilly.
    2. دارد سردم می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان