خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خفه کردن
2 . ساسات (دریچه کاربوراتور خودرو)
[فعل]
to choke
/ʧoʊk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: choked]
[گذشته: choked]
[گذشته کامل: choked]
صرف فعل
1
خفه کردن
خفه شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خفه شدن
خفه کردن
1.He was choking on a fish bone.
1. او داشت با استخوان ماهی خفه می شد.
2.Loosen the dog’s collar, it’s choking him.
2. قلاده آن سگ را شل کن، دارد آن را خفه می کند.
[اسم]
choke
/ʧoʊk/
قابل شمارش
2
ساسات (دریچه کاربوراتور خودرو)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ساسات
تصاویر
کلمات نزدیک
choir
choice
chocolate-covered
chocolate milk
chocolate chip
choked
choker
choler
cholera
choleric
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان