خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناراحت (از چیزی)
[صفت]
choked
/ʧoʊkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more choked]
[حالت عالی: most choked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناراحت (از چیزی)
بغضکرده
مترادف و متضاد
choked up
1.I was really choked when I heard he’d died.
1. من وقتی شنیدم او فوت کرده، واقعا بغض کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
choke
choir
choice
chocolate-covered
chocolate milk
choker
choler
cholera
choleric
cholesterol
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان