خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دراز گویی
[اسم]
circumlocution
/ˌsɝɹkəmˌləˈkjuʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دراز گویی
تفصیل در کلام، (بیان) غیر مستقیم
مترادف و متضاد
indirect
tautology
1.The professor’s habit of speaking in circumlocutions
1. عادت صحبت کردن غیر مستقیم استاد [عادت به تفصیل صحبت کردن استاد]
تصاویر
کلمات نزدیک
circumflex
circumference
circumcision
circumcise
circumambulate
circumnavigate
circumnavigation
circumpolar
circumscribe
circumscribed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان