خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مجوز رسمی (ورود یا خروج)
2 . دور کردن توپ از محوطه جریمه خودی (فوتبال)
3 . ترخیص (کالا از گمرک)
[اسم]
clearance
/ˈklɪrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجوز رسمی (ورود یا خروج)
اجازه رسمی، تاییدیه رسمی
1.You need special security clearance to enter the building.
1. شما به مجوز رسمی امنیتی ویژهای برای ورود به این ساختمان نیاز دارید.
2
دور کردن توپ از محوطه جریمه خودی (فوتبال)
[فعل]
to clearance
/ˈklɪrəns/
فعل گذرا
صرف فعل
3
ترخیص (کالا از گمرک)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترخیص
تصاویر
کلمات نزدیک
clear-up
clear-sighted
clear-cut
clear up
clear the table
clearance sale
clearing
clearing house
clearly
clearly state
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان