خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منشی
2 . روحانی
3 . متصدی پذیرش هتل
4 . فروشنده (فروشگاه و ...)
[اسم]
clerk
/klɜrk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منشی
دفتردار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منشی
1.She applied to the manager for a job as clerk.
1. او به مدیر برای عنوان منشی درخواست داد.
2.She is my clerk.
2. او منشی من است.
2
روحانی
کشیش
مترادف و متضاد
clergyman
priest
1.All the local clerks attended the ceremony.
1. تمام کشیشهای محلی در مراسم شرکت کردند.
2.He used to be a clerk.
2. او در گذشته کشیش بود.
3
متصدی پذیرش هتل
مترادف و متضاد
desk clerk
1.Leave your keys with the clerk at the front desk.
1. کلیدهای خود را به متصدی هتل در (قسمت) پذیرش تحویل دهید.
2.she approached the desk and the clerk looked down at her.
2. او به میز نزدیک شد و متصدی پذیرش به او نگاهی انداخت.
4
فروشنده (فروشگاه و ...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فروشنده
1.She was a clerk in an ice-cream store.
1. او فروشنده یک بستنیفروشی بود.
2.Take your purchases to the clerk, and he will wrap them for you.
2. خریدهایتان را به فروشنده بدهید و او آنها را برایتان خواهد پیچید.
تصاویر
کلمات نزدیک
clerisy
clerical
cleric
clergywoman
clergyman
cleveland
clever
cleverly
cleverness
cli
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان