خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمد
[اسم]
closet
/ˈklɑzɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دولاب
کمد
مترادف و متضاد
cabinet
wardrobe
1.I hung your jacket in the closet.
1. ژاکتت را در کمد آویزان کردم.
a clothes closet
کمد لباس
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
closely knit
closely
closed-circuit television
closed curve
closed book
closing
clot
cloth
cloth cap
cloth diaper
کلمات نزدیک
closest friend
closer
closeness
closely
closed-circuit television
closeted
closing
closing date
closing moments
closing time
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان