[اسم]

closeness

/ˈkloʊsnəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نزدیکی

معادل ها در دیکشنری فارسی: نزدیکی قرب
  • 1.We bought the house because of its closeness to my office.
    1. ما آن خانه را به خاطر نزدیکی‌اش به اداره من خریدیم.

2 رابطه نزدیک (صمیمی) صمیمیت

معادل ها در دیکشنری فارسی: صمیمیت
  • 1.A special closeness is said to exist between twins.
    1. گفته می‌شود صمیمیت خاصی بین دوقلوها وجود دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان