Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نزدیکی
2 . رابطه نزدیک (صمیمی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
closeness
/ˈkloʊsnəs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نزدیکی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نزدیکی
قرب
1.We bought the house because of its closeness to my office.
1. ما آن خانه را به خاطر نزدیکیاش به اداره من خریدیم.
2
رابطه نزدیک (صمیمی)
صمیمیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صمیمیت
1.A special closeness is said to exist between twins.
1. گفته میشود صمیمیت خاصی بین دوقلوها وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
closely
closed-circuit television
closed syllable
closed shop
closed
closer
closest friend
closet
closeted
closing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان