خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ابر
2 . توده
3 . کدر کردن (چهره و ...)
4 . تحت تاثیر قرار دادن
[اسم]
cloud
/klɑʊd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ابر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابر
سحاب
1.Dark clouds gathered in the sky.
1. ابرهای تاریک در آسمان جمع شدند.
2.The sky was a perfect blue - not a cloud in sight.
2. آسمان کاملا آبی بود؛ هیچ ابری دیده نمیشد.
2
توده
مترادف و متضاد
billow
mass
1.Look at that cloud of smoke hanging over the town!
1. آن توده ابر که بر فراز شهر است را ببین!
a huge cloud of smoke
توده عظیم دود [بخار]
[فعل]
to cloud
/klɑʊd/
فعل گذرا
[گذشته: clouded]
[گذشته: clouded]
[گذشته کامل: clouded]
صرف فعل
3
کدر کردن (چهره و ...)
1.Her face clouded over with anger.
1. چهره او از عصبانیت کدر شد.
2.Suspicion clouded his face.
2. شک چهره او را کدر کرد.
4
تحت تاثیر قرار دادن
1.Don’t let your personal feelings cloud your judgement.
1. اجازه نده احساسات شخصیات قضاوتت را تحت تاثیر قرار دهد.
2.Fear had clouded his vision.
2. ترس دید او را تحت تاثیر قرار داده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
clotted cream
clothing store
clothing
clothespin
clothesline
cloud cuckoo land
cloud on the horizon
cloud over
cloudburst
clouded
کلمات نزدیک
cloture
clotted cream
clothing store
clothing
clothespin
cloud nine
cloud over
cloudberry
cloudburst
cloudless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان