خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناشیانه
[قید]
clumsily
/ˈklʌmsəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناشیانه
شلخته وار
1.He clumsily knocked the cup off the table.
1. او ناشیانه آن فنجان را از روی میز (به زمین) انداخت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
clump
clue in
clubhouse
clubbing
club together
clumsy
clunky
cluster
clustering
clutch
کلمات نزدیک
clump
clueless
clued up
clue
cluck
clumsiness
clumsy
clunk
clunker
clunky
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان