Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . منعقد شدن
[فعل]
to coagulate
/koʊˈægjəˌleɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: coagulated]
[گذشته: coagulated]
[گذشته کامل: coagulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
منعقد شدن
لخته شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دلمه شدن
منعقد شدن
لخته شدن
مترادف و متضاد
clot
congeal
thicken
liquefy
1.the heat causes the blood to coagulate.
1. حرارت باعث می شود که خون لخته شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
coachwork
coachman
coaching
coach
co-worker
coagulation
coal
coal mine
coal-burning
coal-fired
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان