خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستیار سرآشپز
[اسم]
commis chef
/kəˈmiː ʃɛf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دستیار سرآشپز
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کمکآشپز
مترادف و متضاد
commis
1.‘We don't use that name in this kitchen,’ explains the commis chef quietly.’
1. "ما در این آشپزخانه از آن اسم استفاده نمی کنیم"، دستیار سرآشپز به آرامی توضیح داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
comminution
commingle
commercially
commercialized
commercialize
commiserate
commiseration
commissar
commission
commissionaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان