خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اتمام
[اسم]
completion
/kəmˈpliːʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اتمام
تکمیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتمام
تکمیل
ختم
1.The stadium is due for completion in 2016.
1. استادیوم قرار است تا 2016 تکمیل شود.
2.They will be paid on completion of the job.
2. به آنها بعد از اتمام کار پول پرداخت خواهد شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
completely
complete
complementary
complain
complacent
complex
complexion
compliant
complicate
complicated
کلمات نزدیک
completeness
completely tone-deaf
completely forget
completely failed
completely
complex
complexion
complexity
compliance
compliant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان