خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توطئه کردن
[فعل]
to connive
/kəˈnaɪv/
فعل ناگذر
[گذشته: connived]
[گذشته: connived]
[گذشته کامل: connived]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
توطئه کردن
دسیسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دسیسه چیدن
مترادف و متضاد
collude
conspire
plot
scheme
1.she connived with a senior official.
1. او با یک مقام رسمی ارشد توطئه کرده است.
2.the government had connived with security forces.
2. دولت با نیرو های امنیتی دسیسه کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
connivance
connie
connery
connector
connectivity
connoisseur
connotation
connote
connubial
conquer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان