خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در نظر گرفتن
2 . با دقت نگاه کردن
[فعل]
to consider
/kənˈsɪdər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: considered]
[گذشته: considered]
[گذشته کامل: considered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در نظر گرفتن
فکر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بررسی کردن
تلقی کردن
دانستن
رعایت کردن
در نظر گرفتن
شمردن
در مدنظر داشتن
محسوب کردن
مترادف و متضاد
contemplate
reflect on
think about
ignore
to consider something
چیزی را در نظر گرفتن
She considered her options.
او انتخابهایش را در نظر گرفت.
to consider doing something
به انجام کاری فکر کردن
We're considering buying a new car.
ما داریم به خریدن یک ماشین جدید فکر میکنیم.
to consider how/what/whether ...
در نظر گرفتن چگونه/چه/آیا...
1. Jon considered whether a comprehensive report was necessary.
1. "جون" به این فکر کرد که آیا گزارشی جامع لازم است (یا نه).
2. We need to consider how the law might be reformed.
2. ما باید در نظر بگیریم چگونه قانون ممکن است اصلاح شود.
to consider that ...
در نظر گرفتن/فکر کردن به اینکه...
Do you consider that dress to be a bargain at the wholesale price?
آیا فکر میکنی آن لباس با قیمت عمدهفروشی بهصرفه [ارزان] است؟
to consider somebody/something/oneself + noun
کسی/چیزی/خود را + اسم در نظر گرفتن
He considers himself an expert on the subject.
او خود را در این موضوع یک کارشناس در نظر میگیرد.
to consider somebody/something (to be) something
کسی/چیزی را چیزی در نظر گرفتن
This award is considered (to be) a great honor.
این جایزه یک افتخار بزرگ در نظر گرفته میشود [محسوب میشود].
to consider somebody/something (as) something
کسی/چیزی را (بهعنوان) چیزی در نظر گرفتن
These workers are considered (as) a high-risk group.
این کارگران (بهعنوان) گروهی با ریسک بالا در نظر گرفته میشوند.
to consider somebody/something + adj.
کسی/چیزی را + صفت در نظر گرفتن
Whom do you consider (to be) responsible for the accident?
چه کسی را مسئول آن تصادف در نظر میگیری؟
to consider oneself lucky
خود را خوششانس در نظر گرفتن [دانستن]
Consider yourself lucky you weren't fired.
خودت را خوششانس در نظر بگیر [بدان] که اخراج نشدی.
2
با دقت نگاه کردن
با دقت نگریستن
مترادف و متضاد
look attentively at
look carefully
to consider somebody/something
با دقت به چیزی نگاه کردن
1. He stood there, considering the painting.
1. او آنجا ایستاد و با دقت به آن نقاشی نگاه کرد.
2. The old man considered his granddaughter thoughtfully.
2. پیرمرد با دقت و متفکرانه به نوهاش نگاه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
conservatory
conservator
conservative
conservationist
consent
considerable
considerably
considerate
consign
consist
کلمات نزدیک
conserve
conservatory
conservator
conservatoire
conservative party
consider all the options
considerable
considerably
considerate
consideration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان