1 . افسر پلیس
[اسم]

constable

/ˈkɑːnstəbl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 افسر پلیس پاسبان، سروان

معادل ها در دیکشنری فارسی: ژاندارم
  • 1.Have you finished your report, Constable?
    1. گزارشت را تمام کردی جناب سروان؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان