خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصلاح
2 . تادیب
[اسم]
correction
/kəˈrek.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اصلاح
تصحیح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصلاح
تصحیح
مترادف و متضاد
amendment
rectification
rectifying
1.I made some corrections before handing in my essay.
1. قبل از آنکه مقالهام را تحویل بدم، اصلاحاتی را اعمال کردم.
2
تادیب
اصلاح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تادیب
تصاویر
کلمات نزدیک
correct
corral
corpuscle
corpus
corpulent
correction fluid
correctional
corrective
correctly
correctness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان