خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دنج
2 . صمیمی (در مورد مکالمه یا رابطه)
3 . احساس راحتی به کسی دادن
4 . خودشیرینی کردن
5 . خود را به کسی یا چیزی چسباندن
6 . روکش
[صفت]
cosy
/ˈkoʊzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: cosier]
[حالت عالی: cosiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دنج
راحت
a cosy cafe
یک کافه دنج
2
صمیمی (در مورد مکالمه یا رابطه)
a very cosy little chat
یک گپ کوتاه بسیار صمیمی
[فعل]
to cosy
/ˈkoʊzi/
فعل گذرا
[گذشته: cosied]
[گذشته: cosied]
[گذشته کامل: cosied]
صرف فعل
3
احساس راحتی به کسی دادن
1.She cosied her husband.
1. او به شوهرش احساس راحتی میداد.
4
خودشیرینی کردن
5
خود را به کسی یا چیزی چسباندن
مترادف و متضاد
snuggle
1.He cosied up to the heater.
1. او خودش را به شومینه چسباند.
[اسم]
cosy
/ˈkoʊzi/
قابل شمارش
6
روکش
روانداز
تصاویر
کلمات نزدیک
costumer
costume jewelry
costume drama
costume design
costume
cot
cot death
cotangent
coterie
coterminous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان