خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشخوان
2 . پیشخوان آشپزخانه
3 . شمارشگر
4 . تلافی کردن
[اسم]
counter
/ˈkɑʊn.t̬ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشخوان
سطح صاف میز، باجه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باجه
پیشخوان
1.There was nobody behind the counter when I went into the bank, and I had to wait.
1. وقتی من داخل بانک رفتم، هیچکس پشت پیشخوان نبود و من مجبور شدم منتظر بمانم.
2.These tablets are available over the counter.
2. این قرصها پشت پیشخوان [بدون نسخه] در دسترس هستند.
2
پیشخوان آشپزخانه
مترادف و متضاد
work surface
worktop
1.The kids did their homework at the kitchen counter.
1. بچهها روی پیشخوان آشپزخانه تکالیفشان را انجام دادند.
3
شمارشگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شمارشگر
[فعل]
to counter
/ˈkɑʊn.t̬ər/
فعل گذرا
[گذشته: countered]
[گذشته: countered]
[گذشته کامل: countered]
صرف فعل
4
تلافی کردن
مقابله کردن، جواب دادن
to counter somebody/something
جواب دادن به کسی/چیزی
The second argument is more difficult to counter.
جواب دادن به استدلال دوم، دشوارتر است.
to counter that…
جواب دادن که...
I tried to argue but he countered that the plans were not yet finished.
من سعی کردم بحث کنم، اما او جواب داد که برنامهها هنوز تمام نشده است.
to counter (somebody) +speech
جواب دادن (به کسی) +نقل قول
‘But I was standing right here!’ he countered.
او جواب داد: «اما من درست اینجا ایستاده بودم!»
تصاویر
کلمات نزدیک
countenance
counted
countdown
countable
count on
counter someone's criticism
counter-attack
counter-clockwise
counter-insurgency
counter-offer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان