خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرزو داشتن
[فعل]
to covet
/ˈkʌvət/
فعل گذرا
[گذشته: coveted]
[گذشته: coveted]
[گذشته کامل: coveted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرزو داشتن
با جان و دل خواستن، غبطه خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشتیاق داشتن
هوس چیزی کردن
لهله زدن
مترادف و متضاد
envy
want
wish
1.He had long coveted the chance to work with a famous musician.
1. او مدت ها بود آرزوی فرصتی برای کار کردن با موسیقیدان مشهوری داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
covertly
covert
covering letter
covering
covered
coveted
covetous
covey
cow
cow parsnip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان