خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هنرمند
[اسم]
craftsman
/ˈkræftsmən/
قابل شمارش
[جمع: craftsmen]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هنرمند
صنعت کار، استادکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افزارمند
پیشهور
صنعتگر
1.rugs handmade by local craftsmen
1. قالی هایی ساخته شده توسط هنروران محلی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
craft beer
craft
cradle
crackpot
cracknel
craftsmanship
crafty
cragsman
cram
cram in
کلمات نزدیک
craftily
craft
cradling
cradle
crackpot
craftsmanship
craftswoman
crafty
crag
craggy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان