1 . گند زدن 2 . گند کشیدن
[فعل]

to crap up

/kɹˈæp ˈʌp/
فعل گذرا
[گذشته: crapped up] [گذشته: crapped up] [گذشته کامل: crapped up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گند زدن خراب کردن، اشتباه کردن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد botch fuck up ruin
to crap up something
به چیزی گند زدن
  • I really crapped up that project at work—I'm going to get fired for sure!
    من واقعاً سر کار به آن پروژه گند زدم؛ قطعاً اخراج خواهم شد!

2 گند کشیدن نامرتب کردن

culturally sensitive informal
مترادف و متضاد clutter
to crap up something
چیزی را به گند کشیدن
  • Would you please stop crapping up our apartment?
    لطفاً دست از به گند کشیدن آپارتمان ما برمی‌داری؟
to crap up something with something
چیزی را با چیزی به گند کشیدن
  • Jane crapped up the garden with plastic pink flamingos.
    "جین" باغ را با فلامینگوهای پلاستیکی صورتی به گند کشید!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان