خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خامه
2 . کرم (رنگ)
3 . کرم (بهداشتی)
4 . گل سرسبد
5 . کرم (رنگ)
[اسم]
cream
/kriːm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خامه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خامه
خامهای
کرم
1.Do you like cream in your coffee?
1. خامه در قهوهتان دوست دارید؟
to whip/whisk/beat the cream
خامه هم زدن
Whip the cream until it is thick and light.
آنقدر خامه را هم بزنید تا غلیظ و یکدست شود.
to serve something with cream
چیزی را با خامه سرو کردن
Serve the apple tart warm with thick cream.
تارت سیب را با خامه غلیظ، گرم سرو کنید.
whipped/fresh cream
خامه زده شده/تازه
Use about 100 ml of fresh cream.
از حدود 100 میلیلیتر خامه تازه استفاده کنید.
strawberries and cream
توتفرنگی و خامه
2
کرم (رنگ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کرم
1.We chose cream for the walls.
1. ما رنگ کرم را برای دیوارها انتخاب کردیم.
3
کرم (بهداشتی)
مترادف و متضاد
lotion
ointment
hand cream
کرم دست
sun cream
کرم ضدآفتاب
4
گل سرسبد
سرآمد، نخبه
the cream of something
1. the cream of Europe’s athletes
1. سرآمد ورزشکاران اروپایی
2. the cream of Milan's designers
2. گل سرسبد طراحان شهر میلان
[صفت]
cream
/kriːm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: creamier]
[حالت عالی: creamiest]
5
کرم (رنگ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کرم
استخوانی
مترادف و متضاد
cream-coloured
off-white
whitish
1.a cream linen suit
1. یک کت و شلوار با پارچه کرم
2.a cream shirt
2. یک پیراهن کرم
[عبارات مرتبط]
creamy
1. خامهای
cream of the crop
2. گل سر سبد
تصاویر
کلمات نزدیک
creaky
creak
crc
crazy about something
crazy
cream cake
cream cheese
cream of the crop
cream puff
cream soda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان