[فعل]

to creak

/krik/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: creaked] [گذشته: creaked] [گذشته کامل: creaked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غژغژ کردن جیرجیر کردن

  • 1.the stairs creaked as she went up them.
    1. پله‌ها غژغژ کردند وقتی که او از آنها بالا رفت.
[اسم]

creak

/krik/
قابل شمارش

2 صدای غژغژ جیرجیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: غژغژ
  • 1.The door opened with a creak.
    1. آن درب با صدای غژغژ باز شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان