خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چین و چروک
2 . کریس (کریکت)
3 . چروک کردن
[اسم]
crease
/kris/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چین و چروک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تا
چروک
چین و چروک
شکن
شکنج
1.You need to iron this shirt, it’s full of creases.
1. باید این پیراهن را اتو کنی، پر از چین و چروک است.
2
کریس (کریکت)
خط سفید نزدیک به ویکت
توضیحاتی درباره crease
خط سفید نزدیک به ویکت که جایگاه توپزن و پرتابکننده را مشخص میکند.
[فعل]
to crease
/kris/
فعل گذرا
[گذشته: creased]
[گذشته: creased]
[گذشته کامل: creased]
صرف فعل
3
چروک کردن
1.Don’t sit on my jacket , you’ll crease it.
1. روی کت من نشین، آن را چروک می کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
creamy-yellow
creamy-white
creamy-colored
creamy
creamer
create
creative
creative accounting
creatively
creature
کلمات نزدیک
creamy soup
creamy
creamery
cream tea
cream soda
creased
create
create a website
created
creation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان