Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خجالتزده شدن
2 . (خود را) عقب کشیدن
[فعل]
to cringe
/krɪnʤ/
فعل ناگذر
[گذشته: cringed]
[گذشته: cringed]
[گذشته کامل: cringed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خجالتزده شدن
خجالت کشیدن
1.It makes me cringe when I think how stupid I was.
1. وقتی که فکر میکنم که چقدر احمق بودم، خجالتزده میشوم.
2
(خود را) عقب کشیدن
خود را جمع کردن (از ترس و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقب کشیدن
1.The dog cringed in terror when the man raised his arm.
1. وقتی که آن مرد دستش را بلند کرد، آن سگ خود را از ترس عقب کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
crimson-yellow
crimson-purple
crimson-magenta
crimson
crimper
cringing
cringle
crinion
crinkle
crinkle root
کلمات نزدیک
crimson
crimp
criminology
criminologist
criminally
cringeworthy
crinkle
crinkly
crip
cripes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان