خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرده (نان و...)
[اسم]
crumb
/krʌm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرده (نان و...)
1.She stood up and brushed the crumbs from her sweater.
1. او ایستاد و خردهها را از روی ژاکتش تکاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cruller
cruiser
cruise ship
cruise
cruet
crumble
crumhorn
crumpet
crumple
crunch
کلمات نزدیک
cruising
cruiser
cruise ship
cruise missile
cruise liner
crumble
crumbling
crumbly
crumhorn
crummy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان