خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیار
[اسم]
cucumber
/ˈkjuːkʌmbər/
قابل شمارش
1
خیار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خیار
sliced cucumber
خیار ورقهورقهشده [خردشده]
تصاویر
کلمات نزدیک
cuckoo clock
cuckoo
cuckold
cuboid
cubit
cud
cuddle
cuddle up
cuddly
cudgel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان