[فعل]

to cuddle

/ˈkʌdəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: cuddled] [گذشته: cuddled] [گذشته کامل: cuddled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در آغوش گرفتن نوازش کردن، بغل کردن

  • 1.He cuddled his favorite teddy bear.
    1. او خرس عروسکی مورد علاقه اش را در آغوش گرفت.
  • 2.She cuddled the infant before bedtime.
    2. او آن نوزاد را قبل از وقت خواب بغل کرد.
[اسم]

cuddle

/ˈkʌdəl/
قابل شمارش

2 آغوش بغل

معادل ها در دیکشنری فارسی: آغوش بغل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان