خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قفسه
[اسم]
cupboard
/ˈkʌb.ərd/
قابل شمارش
1
قفسه
کابینت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِشکاف
قفسه
گنجه
کابینت
مترادف و متضاد
closet
1.There's plenty of food in the cupboards.
1. یک عالمه خوراکی در قفسهها هست.
kitchen cupboards
قفسههای آشپزخانه (کابینت)
تصاویر
کلمات نزدیک
cup-bearer
cup tie
cup of tea
cup final
cup
cupcake
cupel
cupful
cupid
cupidity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان